وب نوشته های محسن نیک نژاد

۴ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

بهار دوست داشتنی رسیدنش رو با نشونه های زیادی به یادمون میاره، مایی که شاید یادمون رفته هیچ چیز دائمی نیست و طبیعت همیشه مسیر خودش رو پیدا می‌کنه.

بهارتون مبارک :)

 

 

  • محسن نیک نژاد

دوستی (که مرا نمی شناسد و بیشتر یک رابطه یک طرفه داریم) می گفت کسی به او گفته است (نقل به مضمون) که تمام فعالیت های بشری برای بقا و فرار از مرگ و تمام ترس های بشری از ترس از مرگ نشات می گیرد. 

 

واقعا مرگ هر لحظه به ما نزدیک است. اما در این شرایط که هراسی عمومی همه را در بر گرفته است شاید بیشتر لمسش می کنیم.

 

محمدرضا در پستی در این مورد می گوید که "ترس از مرگ، فقط با عبور از مسئله‌ی مرگ، به طور کامل از بین می‌رود." و برای تجربه زندگی توصیه هایی را ارائه می دهد که راهگشا هستند.

 

اما چگونه می توان واقعا از مسئله مرگ گذشت؟

 

بعضی وقت ها به این فکر می کنم که گونه انسان مانند بقیه جاندران روی زمین است که البته با سایر جانداران تفاوت هایی دارد. اما در تولد، زندگی، دستیابی به منابع و... و نهایتا مرگ شباهت ها زیاد است. از این دید آیا خانواده آن سوسک کابینتی بدبخت که با دمپایی همسر بنده از بین رفت برای مرگ او غصه می خورند؟ و یا آن نسل کشی سوسک های کابینتی که با سمپاشی انجام شد اخلاقی بود؟ و یا آن زنبور عسل که سرمستانه بر روی شکوفه های زرد آلو مشغول زندگی شیرین خود است واقعا خوشحال است؟ یا آن جفت کبوتر که در تراس خانه، لانه کرده اند و تخم گذاشته اند از الان به فکر تربیت و آینده بچه خود هستند؟

 

از این حرف ها که بگذریم، من در درون خودم انگیزه بقا و دوری از مرگ را خیلی قدرتمند می بینم، و فکر می کنم که این انگیزه همانطور که دوست دوستمان گفت ریشه بسیاری از فعالیت های من و ترس های من است. و فکر می کنم برای بقیه هم اینطور است.

  • محسن نیک نژاد

...

استاد شربت سکنجبینش را تا ته خورد. حالش جا آمد. بلند شد. رفت سر قلم و دواتش. روی صفحه بزرگ کاغذی درشت و زیبا نوشت: «زندگی قورباغه زنده ای است که نابینایی آن را با اشتها می خورد».

 

از داستان "ته خیار" نوشته "هوشنگ مرادی کرمانی"

ته خیار

My mama always said, ‘Life was like a box of chocolates. You never

know you’re gonna get.’ ” – Forrest Gump

 

Forrest gump

  • محسن نیک نژاد

بعد از مدت ها ننوشتن امروز تصمیم گرفتم تا چیزی بنویسم.

همه روزهای پرالتهابی را سپری می کنیم، بازار اخبار ضد و نقیض و شایعات داغ است و در بسیاری از موارد عملا ما ناتوانیم و فقط می توانیم نظاره گر تغییرات پیرامونمان باشیم. 

از شما می خواهم تا ابتدا این 3 مطلب را بخوانید مطمئن باشید ارزش خواندن را دارند.

به نظر من در این شرایط باید مراقب باشیم تا در چنگ احساسات و هیجانات آنی نیفتیم.

دلار چند شد؟

سکه 4 تومن رو رد کرد!

آقا یا سوریه میشیم یا ونزوئلا!

خدا کته مثل یمن به خاک سیاه نشینیم!

آخرش چی میخواد بشه؟

لبنیات 32 درصد گران شد!

آقا اصلا کسی دیگه چیزی نمیفروشه! اصلا بفروشه مگه کسی میخره!

 و ...

اگر آن سه مطلب را خوانده باشید می توانید منظور من را از وحشی بودن درک کنید.

لطفا وحشی نباشیم. آرام باشیم، به یکدیگر رحم کنیم، به خودمان رحم کنیم. مطمئن باشید با هیجان و انفجار هیچ چیزی درست نخواهد شد.

 

  • محسن نیک نژاد